loading...
ساعت شنی زندگی
narges بازدید : 20 سه شنبه 07 آذر 1391 نظرات (0)

دیشب دور از تو قلم برداشته و متن زیر را برایت نوشتم تا بدانی دور از تو چه می كشم .

من نمی گویم با من حرف نزنی می میرم ولی اگه حرف بزنی زنده می مونم

حالا احساس امشبم را بخوان :

تو شب را با بالش خیس از اشك بسر كردن و از ترس اینكه

دلدارت دور از تو چه می كند و دستت را بی هوا به سویش كه دردسترست نیست دراز كردن

وخود را در حفره های تنهایی یافتن را تا حالا حس كرده ای ؟؟؟

تو برای گریه كردن منتظر اشك شدن و بی دوست بودن را با تمام وجود

در یافتن و با حسرتهای بی پایان به امید اینكه روزی شاید

فقط یه جمله محبت آمیز از او بخوانی و بیهودگی این انتظاررا تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

به كسی دل بستن و دور از شهوت شبها را با موزیك حسرت و ترنم اشك به صبح رساندن

و تك تك امیدهای به یاس تبدیل شده دلت را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو زندگی كردن با روح دوست و شبها را به یاد مهتاب رویش و

ستارگان چشمان دلدارت به صبح رساندن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تونبض و تپش عشق را در رگهای دستانت كه هر لحظه شوق در آغوش گرفتن یارش را دارد

و خود را در تنهایی شب میان گریه های سیاهی شب محصور دیدن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو به درون وتفكرات عاشقانه برگشتن و سراپا درد عشق بودن و درمان نداشتن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو تا لحظه ای كه اشك چشمانت خشك نشده گریه كردن و با نگاههای عمیق پر ازحسرت عشق به همه جا نگاه كردن

را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟

تو كسی را كه بیش از همه دوست داری و دستت به آن نمیرسد و بدون حضورش لحظه ای آرام

و قرار نداشتن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟‌

تو محرم اسرار تنهائیت فقط قلم وكاغذ بودن و چشم به سفیدی كاغذ

و اشك قلم دوختن را تا حالا احساس كرده ای ؟؟؟‌

نمی دانم .....

ولی من تمام آنچه كه گفتم با تمام وجودم احساس كرده ام .

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 34
  • بازدید کلی : 326
  • کدهای اختصاصی
    <::P align=center>